علاقه من چیه؟ 3 راه پیداکردن علایق و اشتیاقمون در زندگی
پیداکردن علاقه یه تلاش مادامالعمره! یادم میآد وقتی بچه بودم همه ازم میپرسیدن: «وقتی بزرگ شدی میخوای چهکاره بشی؟» همۀ ما تو دوران بچگی برای این سؤال جوابهای مشخصی داشتیم، یادتونه؟ ما رویا داشتیم که رئیسجمهور، فضانورد، یا یه شخص مهم و موفق بشیم. من همیشه خودم رو یه مهندس کامپیوتر تصور میکردم. افراد الهامبخش من کسانی مانند استیو جابز بودن. من عاشق برنامهنویسی بودم و رویای خلق چیزی رو تو سرم داشتم که بعد از خودم در جهان باقی بمونه.
با دلی جوان و پراحساس به علایقتون فکر کنید.
در دوران کودکی، تصورات قابلدرکی دربارۀ اونچه میخواستیم باشیم، داشتیم. میدونستیم از چه چیزهایی لذت میبریم، به چه چیزهایی علاقه داریم و چه چیزی الهامبخش ماست. بااینحال، هرچقدر که بزرگتر شدیم، وضوح فکری خودمون رو از دست دادیم. زندگی در جریانه و راه خودش رو طی میکنه. ما گرفتار استرسهای زندگی روزمره میشیم و اون چیزی رو که واقعاً خواستۀ قلبی مونه رو از دست میدیم. اگه از فرد بزرگسالی بپرسین که دوست داره چه کاری انجام بده و اشتیاق و علاقهاش چیه، غالباً جواب «نمیدونم» رو میشنوین.
سؤالی که به نظر میرسه خیلی از بزرگسالان درگیرش هستن اینه که چطور میشه علاقه واقعی رو پیدا کرد. در دنیای امروز جواب این سؤال اهمیت زیادی پیدا کرده، در دنیایی که ما بزرگ شدیم، اشتیاق در درجه دوم ثبات و امنیت قرار داشت. ما توی مدرسه آموزش دیدیم که قوانین رو رعایت کنیم و از هرچی که بهمون میگن اطاعت کنیم.
اهمیت بالای پیداکردن علاقه و اشتیاق
زندگی به ما یاد داده که اگه هرچی بقیه میگن رو گوش کنیم و انتظارات دیگران رو برآورده کنیم، به حق و حقوقمون و زندگی امنی که میخواییم میرسیم. ولی در سالیان اخیر این تفکر دستخوش تغییروتحول شده و دیگه کاری از پیش نمیبره. اون مشاغل ایمنی که براشون آموزشدیده بودیم و روشون حساب بازکرده بودیم، بهراحتی در دسترس نیستن و پیداکردن کار در اونها خیلی سخت شده.
اون شغلهای «خوب»، «عادی» و «امن» در حال ازبینرفتن هستن و چیزی که باقی میمونه کاری با دستمزد کم یا چیزیه که ما دوست نداریم. بااینوجود بعضیها تونستن شغلهای خیلی خوبی برای خودشون دستوپا کنن و در اون به پیشرفت و درآمد برسن.
این همان چیزیه که ما هم باید دنبالش باشیم؛ یه زندگی هیجانانگیز برای خودمون بسازیم که صبح با شوقوذوق از خواب بیدار بشیم و هر روزمون رو به معنی واقعی کلمه زندگی کنیم و دوستش داشته باشیم. کلیدِ داشتن چنین زندگیای، اشتیاقه، چون کمک میکنه جایگاهتون رو در زندگی پیدا کنین.
سه روش ساده برای پیداکردن علاقه:
حالا که اهمیت شور و اشتیاق تو زندگی رو متوجه شدین وقتش رسیده که علاقه و خواستههای قلبیتون رو پیدا کنین! تلاش برای فهمیدن اینکه از کجا شروع کنین شاید خیلی سخت باشه، اما نگران نباشین این مراحل کمکتون میکنه که جلو برین:
-
خوداندیشی و کاوش
همۀ ما در زندگی مشتاق انجام کارهایی که دوست داریم هستیم، وقتگذاشتن برای علایقمون ما رو هیجانزده میکنه و بهمون انرژی میده. مشکل اینه که ما متوجه اونها نمیشیم. آن علایق رو نادیده میگیریم چون احساس میکنیم بهاندازه کافی کارآمد و تأثیرگذار نیستن. یا آنقدر درگیر زندگی روزمره هستیم که واقعاً متوجه لحظات شادی که داریم نمیشیم.
بنابراین، اولین قدم این است که فقط کمی وقت بذارین و فکر کنین. یه کاغذ بردارین و سؤالهایی ازایندست رو از خودتون بپرسین:
- کارهایی که واقعاً مایلید قبل از مرگ انجام بدین چیه؟
- افرادی که بیشتر از همه تحسینشون میکنین چه کسانی هستن و کدوم ویژگی اونها رو بیشتر تحسین میکنین؟
- کدام فعالیتها رو در هفته گذشته انجام دادین و لذت بردین و میخوایین بیشتر انجامشون بدین؟
- در هفته گذشته چه کار ناخوشایندی انجام دادین که دیگه دلتون نمیخواد تکرارش کنین؟
- یه روز ایدهآل و مطلوب خودتون رو توصیف کنین. اون روز رو چطوری گذروندین؟ در چه جایگاهی هستین؟ چه حسی دارین؟
جواب سؤالها رو روی کاغذ بنویسین چون باعث شفاف شدن ذهنتون میشه و همینطور از افکارتون به دنیای واقعی قدم میذاره. شما میتونین نظر دوستان و خانواده رو هم درباره خودتون بپرسین. از دیدِ اونها چطور آدمی هستین؟ نقاط قوت شما رو چطور توصیف میکنن؟ اولین صفتی که با بردن نام شما به ذهنشون میرسه چیه؟ وقتی فهرست شما کامل شد، به دنبال خواستههاتون باشین. یادتون باشه، اشتیاق شما نباید موضوع خاصی مثل «علم فیزیک» باشه. میتونه در زمینه تولید یا یادگیری باشه. این اشتیاقه که باید بهتون ایده بده چه مسیری رو انتخاب کنین.
1. قدم بردارین.
اگه قرار نیست در راهی که کشف کردین قدم بذارین، پس انتخاب مسیر مهم نیست. وقتی راهتون رو پیدا کردین، گام بعدی اینه که دستبهکار بشین. در دوران کودکی، پیداکردن کارهایی که دوست داشتیم آسان بود، چون چیزهای مختلفی رو امتحان کردیم. از تلفشدن وقتمون برای انجام اون کار ترسی نداشتیم. فکر ما درگیر انجامش نمیشد. ما نگران نبودیم که آیا به نحو احسن انجامش میدیم یا شکست میخوریم و شرمنده میشیم. فقط نهایت سعیمون رو میکردیم و اگه جواب نمیداد یا اگه طبق انتظارمون پیش نمیرفت و از انجامش لذت نمیبردیم باز هم ادامه میدادیم.
این شوقوذوق امتحان کردن چیزهای جدید با بزرگتر شدنمون از بین میره. اگه میخوایین علاقۀ واقعیتون رو پیدا کنین، باید روی ترسهایی مثل هدررفتن وقت، خجالت کشیدن یا مهارت نداشتن غلبه کنین و فقط انجامش بدین. در اون کار دوره ببینین یا یه عضو باشگاهی بشین، درهرصورت، همت کنین و انجامش بدین.
2. فکرکردن، سنجیدن و تکرار
گاهی ممکنه برخلاف انتظار خیلی هم از کاری که انجام میدین لذت نبرین. شاید پس از گذشت مدتزمان کمی متوجه بشین که اون کار خیلی هم مناسب شما نیست. اشکالی نداره. همه این تجربیات بهتون نگرش واضحتری از خودتون، علایقتون و کاری که انجام میدین، میده، حالا میدونین چه کاری جواب میده و چه کاری به بنبست میخوره.
دربارۀ تجربۀ کاری که ازش لذت نبردین فکر کنین که چرا براتون مناسب نبود. اون موقع مسیر درستتری پیدا میکنین. این روند رو تکرار کنین. خیلی زود فکر کاملاً مشخصی از کاری که دوست دارین انجامش بدین به ذهنتون میرسه که خبر خوبیه. اینکه از علاقه شخصیتون شغلی دستوپا کنین، کار آسانی نیست.
بیشتر از هر زمانی، فرصتهای جورواجور در اختیارتونه، راههای زیادی برای تثبیت خود، ارتباط با افراد مناسب و یادگیری مهارتهای مناسب پیشِ روی شماست. فقط باید انجامش بدین تا علاقه و خواستۀ قلبیتون رو پیدا کنین و در این مسیر قدم بذارین. یادتون باشه برای دنبالکردن علاقهتون هیچوقت دیر نیست.
بیشتر بخوانید: چرا یادگیری و توسعه به کلیدهای طلایی تبدیل شده اند؟
میترا محبی
1401/07/23چیزایی که ما بهش علاقه داریم فیلتر میشه -_-