9 روشِ بالا بردن انرژی بهمنظور مثبتاندیش بودن در زندگی وسلامت روح
تبدیل به فردی مثبت شدن + تجدید انرژی
تا جایی که من استیسی هال (محقق، نویسنده انگیزشی، روزنامهنگار) میدونم همه دوست دارن تا حد توان فردی مثبت باشن. تنها اشکال کار اینه که بیشتر افراد وقتی میخوان از احساسات و افکار استرسزا خودشون رو نجات بدن دچار مشکلاتی میشن. این دقیقاً همان چیزی بود که یه مدت طولانی گرفتارم کرد و عاقبت هم به بیماری مبتلا شدم و طی دو سال 90٪ از وقتم رو توی رختخواب میگذروندم.
شما میدونستین مطالعات علمی بدنِ انسان رو در زمان سلامتی و زمان بیماری مورد بررسی قرار دادن و به این نتیجه رسیدن که افکار منفی سطح انرژی بدن رو درست به اندازۀ یه بیماری کاهش میدن؟ این واقعیت نشون میده که چرا افراد شاد نسبت به افرادی که افکار منفی دارن، سالمتر و شادابتر هستن.
خب این توصیف کامل حالم بود. دستکم 3 سال قبل از بیمار شدنم درگیر افکار منفی شده بودم. روزبهروز سلامت جسمانیم تحلیل میرفت و وضعیتم بدتر میشد و در نهایت تسلیم این واقعیت شدم که تنها کاری که از پسش برمیآم خوردن و خوابیدنه و همین مانع از رسیدنم به مثبتاندیشی میشد.
سالها بود که بد غذا میخوردم و کمتر میخوابیدم تا به تموم کارها و برنامههایی که فکر میکردم باید انجام بدم برسم. واقعاً باور داشتم که اگه تمام روز رو کار کنم، سرانجام یه روزی میرسه که به استراحتم برسم و نفس راحتی بکشم. ولی میدونین چیه، حقیقت اینه که هرچه کار و فعالیتمون بیشتر باشه کارهای بیشتری برای خودمون درست میکنیم، هر چه تماسهای تلفنی بیشتر، جلسات بیشتر، ایمیلها و پستها و توییتهای رسانههای اجتماعی بیشتر باشه مشغلۀ ذهنی ما هم بیشتر میشه.
وقتی دیگه هیچ انرژیای برام نمونده بود که وقف کارهایی بکنم که از نظرم مهم بودن، متوجه شدم که زندگی بدون من هم برای بقیه میگذره. سرانجام به خودم اومدم و اون فشار و استرس تحمیلی رو کنار گذاشتم، به استراحتم رسیدم، داشتن یه تغذیه سالم رو در پیش گرفتم، بیشتر وقتم رو با شوهرم و بچههام گذروندم، شروع به ورزش کردن کردم، مطالعه کردم و به تماشای برنامههای شاد و خندهدار تلوزیون نشستم که مرا سرخوش میکردن.
بعد از اون به خودم قول دادم هر روز از مجموعه ابزارها و منابعی استفاده کنم تا انرژی جسمی، عاطفی، ذهنی و روحی خودم رو تا حد امکان بالا ببرم. من اسم این ابزارها و منابع رو «افزایشدهندههای انرژی» گذاشتم. من این روشهای ساده رو از طریق کتابها، فایلهای صوتی، کارگاهها و سخنرانیهام به هزاران نفر آموزش دادم و الان میخوام اونها رو با شما به اشتراک بذارم:
-
برنامه ریزی برای موفقیت
مدت تحقق یافتن یه هدف بستگی به اندازۀ عزم و ارادۀ شما برای دستیابی به اون هدف داره. توی دنیای من "قصد و نیت" دو عامل انگیزه و تعهد برای رسیدن به هدفه. قصد انجام کاری یا رسیدن به موردی خاص نیروییه که ما رو بهسمت تحقق یافتن اهدافمون هدایت میکنه. این مقاصد «چرا» هایی هستن که ما تمام مکالمات، فعالیتها، جلسات و پروژههای برنامهریزی شده برای رسیدن به هر یک از اهداف رو برای خودمون ایجاد میکنیم.
تمام اینها فعالیتهایی عمدی هستن و هر کدوم یه تاریخ «تا کِی» دارن! تاریخ «تا کِی» تاریخیه که میخوایین تا اون زمان این فعالیت عمدی رو کامل کنین و در سریعترین زمان ممکن به اون هدف برسین، اینطوری مثبتاندیشی خیلی آسونتره.
-
هر طور که میتونین انجامش بدین.
استاد انگیزشی، زیگ زیگلار در دهه 1990 توی یه سمینار توانمندسازی این حقیقت رو فاش کرد و همون لحظه زندگی من رو تغییر داد. تا اونموقع یه آدم کمالگرا بودم. اگه برای اولین بار نمیتونستم کاری رو بهدرستی انجام بدم ... حتی امتحانش هم نمیکردم. بهجای آزمایش و تحقیق یا انجامِ کار یا کمک گرفتن از بقیه یا هر چیزی که بهم کمک کنه اولین قدم رو برای تکمیل برنامهام بردارم، ترجیح میدادم توی همون باورِ ندونستن گیر کنم.
اما بعد از شنیدن این جملۀ شگفت انگیز و متحول کننده: "اگه کاری ارزش انجام دادن داشته باشه، حتی انجام دادن ضعیفش هم برای بارِ اول ارزشمنده...". دیدگاهم عوض شد. الان برای انجام یه پروژه یا فعالیت جدید هیچ ترسی ندارم و اگه لازم باشه از افراد مجرب کمک میگیرم. وقتی آزادانه کاری رو امتحان و حین یادگیری اشتباه کنیم، مثبتاندیشی خیلی آسونتره.
-
برای به انجام رسوندن اهدافتون تلاش کنین.
از آرزوهاتون دست نکشین. خیلی از آدمها طی دوران زندگیشون به هدف رسیدن رو با چرخۀ طبیعت مقایسه میکنن. چرخۀ کاشت بذر، جوانه زدن، شکوفه دادن و بعد استراحت کردن. چیزی که در مورد این مفهوم دوست دارم اینه که یه موج انرژی همیشگی برام مهیا میکنه. مدام یادم میندازه که تمرکز برای دستیابی به هدف مثل تبدیل شدن به یک فرد مثبتیه که قراره در چرخهای از کشف و رشد حرکت کنه.
اگه بدونیم برای زودتر به بار نشستن هدفمون نباید زیادازحد تلاش کنیم، مثبتاندیشی خیلی آسونتره.
4. دوروبر خودتون رو با افراد مثبت احاطه کنین.
وقتی اطرافمون رو دوستهای منفیاندیشی پر کردن که فقط روی نکات منفی تمرکز میکنن، مثبت موندن و مثبت اندیشیدن چالش برانگیز میشه. اگه واقعاً به مثبت بودن متعهد هستیم، پس به ما بستگی داره که دنبال افراد مثبتاندیش باشیم. وقتی اولین بار مریض شدم، فهمیدم دوستای خیلی کمی دارم که فکر میکردم آدمهای مثبتاندیشی هستن. دیگه باهاشون معاشرت نکردم. خوشبختانه شوهری دارم که همیشه نگاه مثبتی به دنیا داره.
زمان بهبودیم هر روز سر ساعت معین برنامۀ طنز مورد علاقهم رو تماشا میکردم و کلی انرژی مثبت میگرفتم. هر روز که حالم بهتر میشد با افراد مثبتاندیش بیشتری آشنا میشدم مثل آرایشگر، مانیکوریست، ماساژ درمانگر، دکتر و غیره. در شبکههای اجتماعی هم با افرادی که ذهنیت مثبت دارن و بقیه رو تشویق میکنن حس بهتری داشته باشن گفتوگو میکنم. وقتی افراد منفی نگر توی زندگیمون جایی نداشته باشن، مثبتاندیشی خیلی آسونتره.
5. کتاب چهار میثاق نوشتۀ دون میگوئل روئیز رو بخونین و بهش عمل کنین.
در کتاب چهار میثاق دون میگوئل روئیز از چهار رویکردی حرف میزنه که آدمها رو محدود میکنه و باعث از بین رفتن شادیها و ایجاد رنجهای غیرضروری میشه. سرخپوستان تولتِک افرادی آگاه به فطرت و ادراک انسان بودن. اونها جسم و روان انسان رو از هم جدا نمیدونستن. این کتاب کد مهمی رو بهتون میگه که بهسرعت میتونه زندگی ما رو به تجربهای تازه از آزادی، شادی واقعی و عشق تبدیل کنه.
من با خوندن چهار میثاق بهقدری توانمند شدم که تصمیم گرفتم آگاهانه هر میثاق رو توی هر مکالمۀ نوشتاری یا شفاهی با بقیه امتحان کرده و روابط هماهنگتری ایجاد کنم. این موجب برقراری رابطهای قوی و محبتآمیزی با خودم میشه که دیدگاه مثبتی هم در زندگیم بهوجود میآره. با رعایت این چهار میثاق، مثبتاندیشی خیلی آسونتره.
- با کلام خود گناه نکنید!
- هیچ چیز را به خود نگیرید!
- تصورات باطل نکنید!
- همیشه بیشترین تلاشتان را انجام دهید!
6. به دیگران و خودمان عشق و قدردانی نشان دهیم.
اغلب اوقات، وقتی توجه خودمون رو روی آنچه که بقیه دارند و ما نداریم متمرکز میکنیم، در حالت منفینگری قرار میگیریم. مقایسه میتونه منجر به ناامیدی و حسادت بشه. دستکم برای من اتفاق افتاد. بنابراین، دیگه به خودم اجازه نمیدم «داشتههای» دیگران رو با «نداشتههای» خودم مقایسه کنم. در عوض، فقط روی "داشتههام" تمرکز میکنم!
روش تشکر و قدردانی از آنچه در حال حاضر دارم، چیزهایی رو که میخوام به آسونی و فوری نصیبم میکنه.
و این شامل قدردانی از افرادی که در زندگی من هستن و با گفتوگوها و نقطهنظرات مثبت به رفاه و سعادت من کمک میکنن. هر چه بیشتر قدرشناس استعدادها، موهبتهای الهی و مهارتهایم باشم دیگه وقتی برای منفیبافی برام نمیمونه. هر چه بیشتر از افراد زندگیم قدردانی کنم، خودم خوشحالترم و اینطوری مثبتاندیشی هم خیلی آسونتره.
7. همه بایدها و تعهدات رو رها کنین.
هر وقت من این مورد رو با دیگران به اشتراک میذارم، معمولاً میگن: «گفتنش آسونه». خب منم قبول دارم اما هر چی بیشتر از این «بایدها» دست بردارم، شادتر و موفقتر میشم. همیشه به خودم میگم یه انتخاب دارم که کاری رو انجام بدم یا نه. فقط اینکه کسی از من میخواد کاری رو انجام بدم دلیل نمیشه قبول کنم و جواب مثبت بدم. نمیخوام خودم رو مجبور به انجام کاری کنم مگه اینکه واقعاً تمایل داشته باشم و بدونم انجامش خوشحالم میکنه. معتقدم بدن من مثل یه معبده و وظیفه دارم بدن، قلب و روحم را پاک و شفاف نگه دارم. همۀ چیزهایی که به مثبتاندیشی و پیشرویام کمک نمیکنه رو رها میکنم. افراد و رویدادهای الهام بخش و لذتبخش رو به زندگیم جذب میکنم و مطمئنم همۀ نیازهام برآورده میشه و اینطوری با رها کردن بایدها از قلب و ذهنم مثبتاندیشی خیلی آسونتر هست.
8. بهطور منظم استراحت کنین.
همانطور که در بالا توضیح دادم، هر چه بیشتر کار میکردم، خستهتر میشدم، دیدگاه من نسبت به زندگی منفیتر و حالم بدتر میشد. حال بر این باورم که استراحت منظم، حتی برای یه دقیقه نفس کشیدن، خوردن غذای مغذی، چت کردن با یه دوست، چرت زدن، بازی با سگهام در بین فعالیتهای مرتبط با کار اون چیزیه که بهم کمک میکنه از لحاظ جسمی، عاطفی، ذهنی و روحی خوب بمونم و احساس آرامش کنم. اینطوری مثبتاندیشی خیلی آسونتره.
9. تصمیمی بگیرین که بهتون بهترین حس رو بده.
بیشتر مردم بهمحض اینکه باید تصمیمی بگیرن یا انتخابی داشته باشن گیج می شن. اونها برای تأمل در مورد نتایج احتمالی مکث میکنن تا بیشتر روی انتخابهاشون تمرکز کنن، در نتیجه سردرگمتر میشن. هرچه بیشتر گیج بشن، انرژیشون هم کمتر میشه. برای رهایی از این سردرگمی، 3 کلمه رو بهطور خودکار از بقیه میپرسن: "چی کار کنم؟" وقتی از شخص دیگهای میخواییم به ما بگه چی کار کنیم، قدرت، دانش و خرد درونی خودمون رو نادیده گرفتهیم.
این همون کاریه که همیشه انجام میدادم. تا روزی که به یاد آوردم، بخشی از سیستمهای اعتقادی معنوی ما بر مفهوم نیرومندترین انرژی یعنی "عشق" و "ترس" استواره. عشق نیروی هماهنگکنندۀ طبیعته اما ترس باعث خشم، ناامیدی، سردرگمی، آشفتگی و عدم هماهنگی میشه. وقتی حس کنیم تصمیماتمون انرژیبخشند و مقتدرانه از ما حمایت میکنن تا از روی میل، اشتیاق و تعهد کاری انجام بدیم، مثبتاندیشی خیلی آسونتره.
فازمه برزگر
1401/07/28وای من اصلا حوصله آدمای منفی نگر و غرغرو رو ندارم... یکم که غر میزنن انرژیمو میگیرن خسته میشم ب هیچ کدوم از کارام نمیرسم!