نقد فیلم جوی؛ تحلیل فیلم joy، داستان زندگی یه زن کارآفرین
«وقتی کسی ضعفی در من میبینه، من اون ضعف رو تبدیل به قدرت میکنم.»
هشدار؛ این متن حاوی اسپویل داستان میباشد.
نگاهی به فیلم جوی: تحلیل فیلم جوی
بررسی و نقد فیلم جوی: فیلم جوی یک اثر تقریباً واقعبینانه از دنیای یک زن کارآفرینه که به یکی از الهامبخشترین فیلم های تجاری برای زنان مبدل شده. در واقع این فیلم یه بیوگرافی از داستان زندگی زنی شجاع به نام «جوی مانگانو» رو نشان میده که بیش از صد حق ثبت اختراع را از آن خودش کرده و صاحب صنعتی بزرگ در این حوزه شده.
جوی زنی است که با یک زندگی بههمریخته دستوپنجه نرم میکنه؛ پدر و مادر اون جدا شدن، پدرش یک گاراژدار ورشکسته است که خانهای برای زندگیکردن نداره و همیشه به خانه خانمهایی که با اونها وارد رابطه میشه نقلمکان میکنه، مادر جوی زنی افسرده است که تماموقتش را در تختخواب و در حال تماشای سریال میگذرونه. خود جوی با داشتن ۲ فرزند از همسرش جدا شده؛ اما همسر سابقش در زیرزمین خانهاش زندگی میکنه چون قصد رسیدن به موفقیت در خوانندگی داره و فعلاً نمیتونه پول کافی برای تأمین هزینههای زندگیاش رو به دست بیاره.
جوی زمانی با همسرش آشنا میشه که فرصت پذیرش دانشگاه رو بهخاطر مراقبتکردن از مادرش ازدستداده و نمیتونه حق امتیاز اختراعش رو به دست بیاره. همسر بلندپرواز اون، جوی رو به رؤیایی از موسیقی و زیبایی میبره، رؤیا چیزی بود که جوی در اون زمان بیشتر از هر چیز دیگهای بهش احتیاج داشت. هرچند که ازدواج اونها با شکست مواجه شد؛ اما بهخاطر خاطرات خوشی که با هم داشتن برای همیشه دوست همدیگه باقیماندن.
اگه به تحلیل فیلمهای تجاری علاقهمندین؛ بررسی فیلم بنیانگذار: 12 درس از تحلیل فیلم موسس
در این بلبشو مادربزرگ جوی الهامبخش اون شده؛ سکانس اولیه فیلم بهخوبی نقش مادربزرگ جوی رو در رشد اون نشان میده.
مادر بزرگی که جوی اون را نَنی صدا میکنه از دوران کودکی در گوش جوی نجواکنان این جملات را بیان میکرد: «تو بزرگ میشی و تبدیل به یه دختر بسیار قوی و باهوش میشی مدرسه میری، با یه پسر خوب آشنا میشی و بچههای زیبایی به دنیا میاری، همینطور چیزهای خارقالعادهای رو که در اتاقت هستن رو میسازی.»
جوی از همان سنین کودکی عاشق ساختن و خلقکردن بود. درحالیکه بقیه بچهها عروسکبازی میکردن جون با کاغذ طرحهایی رو میساخت که در عین سادگی نبوغ خاصی درونشون بود؛ اما همانطور که همه ما تجربهاش کردیم، زندگی خیلی اجازه دنبالکردن رؤیاها رو نمیده!
جوی باید مسئولیت زندگی مادر افسردهاش، پدر ورشکستهاش، دو دختر کوچیکش و حتی همسر سابقش رو به عهده میگرفت. جوی باوجوداینکه موفق شده بود از دانشگاه پذیرش بگیره اما برای مراقبت از مادرش به دانشگاه نرفت. اون علاوه بر شاغل بودن در فرودگاه، کارهای حسابداری گاراژ پدرش رو هم به عهده داشت. از اونجایی که پدرش بهخاطر تمامکردن رابطهاش با دوستدخترش دوباره به خانه اونها اومده بود باید مراقب دعواهای مکرر پدر و مادر جدا شدهاش همینطور پدرش با همسر سابقش تونی هم میبود. کارهای خانه، مراقبت از درس بچهها و درآوردن مخارج زندگی هم بخش دیگهای از مسئولیتهای سخت و پراسترس جوی رو نشان میدادن.
این زندگی براتون آشنا نیست؟ دختری که هم از خانواده و بچههاش مراقبت میکنه هم کارهای خانه رو بر عهده داره و هم دنبال پول و پرداخت هزینههای زندگیه. به نظرتون چی جوی رو آنقدر قوی نگه داشت که با وجود تمام آشفتگیهای اطرافش کاری رو انجام بده که قبل از اون هیچکس در خانوادهاش موفق به انجامش نشده بود؟
با وجود تمام گرفتاریها مادربزرگ جوی باز هم به اون باورداشت و بهش الهام میبخشید: «میدونم زندگی اون طوری که قبلاً راجع بهش صحبت میکردیم پیش نرفته؛ ولی تو هنوز همه زندگی پیش روت رو ندیدی، باید بدونی یه قسمت خوبش هنوز مونده؛ هیچوقت نباید ناامید بشی.»
قدرت باورکردن فرزندان
از وقتی که وارد فضای مجازی شدم یه تفاوت فرهنگی عجیب بین ما و کشورها پیشرفته توجهم رو به خودش جلب کرد، زمزمه کلمات مثبت و الهامبخش برای بچهها.
احتمالاً همه ما اون ویدئو معروف از راک که در حال حرفزدن با دختر کوچیکش هست رو دیدیم. راک به دخترش میگه: «جملات من رو تکرار کن؛ من باهوشم، من قویام، من زیبام.»
من هم یادمه وقتی کوچیک بودم مادرم عبارتهای خاصی رو برام زمزمه میکرد. بدون اینکه بخوام اون جملات تو ناخودآگاه من جایگرفتن و بخشی از شخصیتم رو ساختن. شاید کار مادربزرگ جوی بیشتر از اون چیزی که به نظر میاد تو شکلگرفتن یه کاراکتر قوی از اون نقش داشته. شاید اون قدرت، اعتمادبهنفس و باوری که جوی به خودش و چیزهایی که خلق میکرد داشت از جملات سادهای که در کودکی شنیده بود و باور کرده بود نشئت میگرفت.
یه تحلیل دیگه از یه فیلم تجاری دیگه میخوای؛ تحلیل فیلم کارآموز The Intern؛ 4 درس از نقد فیلم کارآموز
جوی طی دوران نوجوانیاش یه قلاده برای سگشون درست کرده بود، قلاده قبلی باعث میشد گاهی سگ احساس خفگی کنه برای همین جوی چیزی رو طراحی کرده بود تا سگشون بتونه راحت با داشتن قلاده نفس بکشه تازه ضد کک هم بود؛ اما از اونجایی که هیچکی اندازه جوی تو خانوادهاش مسئولیتپذیر نبود نهتنها تشویق نشد؛ بلکه حتی اختراعش ثبت هم نشد.
چند سال بعد هم یه شرکت آمریکایی یه قلاده مثل قلاده سگ جوی رو طراحی و ثبت کرد و از اون به سود و درآمد رسید. دیدن موفقیت از ثبت یه اختراع، رؤیاپردازی با الهامگرفتن از موسیقی و داشتن یه زندگی سخت و پرمسئولیت باعث شده بودن که جوی دنبال راهی برای درستکردن اوضاع باشه، راهی که فقط با خلاقیت و دستان هنرمند خودش پیدا میشد.
وقتی جوی مجبور شد در قایق تفریحی پارتنر پدرش شیشههای شکسته بطری نوشیدنی رو جمع کنه دستش رو زخمی کرد، اما دقیقاً تو همان لحظه بود که یه ایده جدید تو ذهن اون جرقه زد. ایده طی ای که احتیاجی به شستن با دست نداشت: طی جادویی.
شاید خیلی از آدمهای منطقی، بدبین یا ضعیف و خسته قید ایدههایی که یکهو به ذهنشون میاد رو بزنن اما برای جوی اینطور نبود. جوی منتظر و آماده دریافت ایدهای بود که میدونست میتونه با اون زندگیاش رو عوض کنه هرچند که کسی به جوی و ایدههاش باور نداشت و مسیر خیلی سختی پیش روش بود؛ اما جوی دست برنداشت و تا موفقیت دنبال حل مسائل پیش روش بود و ناامید نشد.
شاید فرق خیلی از ماها با جوی توی همین نقطه باشه؛ قرار نیست کسی ما رو باور کنه، این خودمونیم که باید به خودمون باور داشته باشیم، قرار نیست وقتی خسته، شکننده یا ناامید و حتی شکستخورده میشیم، زانوی غم بغل بگیریم و تسلیم بشیم، ما حق داریم گریه کنیم، حق داریم ناراحت بشیم اما حق تسلیمشدن نداریم.
جدا از تاثیر مهم مادربزرگ جوی نمیشه تأثیر دوست خوب اون رو نادیده بگیریم، دوستی که همراه جوی بود تا بتونه محصولی که تونسته با قرض گرفتن پول از پارتنر پدرش درست کنه رو بفروشه. فروش محصول با وجود تمام ناامیدیهایی که برای جوی گذاشت سختترین کاری نبود که اون انجام داد.
سختی بزرگ لحظهای بود که در انتهای فیلم میبینیم؛ دزدیدهشدن طرح جوی!
باوجوداینکه جوی با مشورت وکیلی که به نظر کاردرست میاومد کارش رو جلو برده بود؛ اما گرگهایی سر راهش قرارگرفتن که میخواستن طرحش رو بدزدن، اینجا لحظهای بود که جوی از طرف خانواده تحتفشار قرار گرفت تا اعلام ورشکستگی کنه. راستش من عاشق این سکانس فیلم شدم، اینجا لحظهای آشنا برای من، شما و تمام دختران و زنانیه که تلاش میکنن دنیای بهتری رو برای خودشون بسازن.
تنهایی، بیپولی و بیپناهی جوی و تحقیری شدن اون آزاردهنده بود؛ اما ناامید و تسلیمنشدن اون نقطه عطفی بود که تونست زندگیاش رو برای همیشه تغییر بده.
جمعبندی نقد فیلم جوی
فیلم جوی به کارگردانی دیوید اوراسل و بازی فوقالعاده جنیفر لارنس و بردلی کوپر ساخته شده. کارگردانی تحسینبرانگیز راسل خیلی سرراست داستان موفقیت زنی خودساخته را تعریف میکنه که برای تحقق رؤیاهاش با تمام قوا میجنگه.
زندگی پرهرجومرج جوی هر لحظه به اون ضربه میزنه، تا وقتی که یه ایده الهامبخش اون میشه و بهش فرصتی میده تا بتونه با خلقکردن و ساختن زندگیاش رو تغییر بده.
این کاراکتر با دستهایی بااستعداد و خلاق متولد شده؛ بنابراین از اونها استفاده میکنه تا یک طی جادویی جدید رو بسازه.
اون از دوست دختر عجیبوغریب ایتالیایی پدرش (ایزابلا روسلینی) پول قرض میگیره و از توصیههای بدردنخور تجاری استفاده میکنه، با خودشیفتگی بیامان خانوادهاش، بهویژه خواهر ناتنیاش پکی (الیزابت روم) مبارزه میکنه و وقتی که فروش طیهاش در برنامه تلویزیونی شکست میخوره با جسارت تمام یه فرصت دوم از نیل واکر (کوپر) میگیره تا خودش برنامه رو اجرا کنه.
در طول فیلم، طوفانی از بدشانسی روی سر جوی میباره و این روح آتشین لارنس هست که به بهترین وجه شخصیتی رو به نمایش میذاره که در برابر کسایی که بهش اعتقاد ندارن، ازش حمایت نمیکنند و کسانی که سعی در کلاهبرداری از اون رو دارن وایمیسته.
برای تماشای فیلم در سایت فیلیمو کلیک کنین: فیلم جوی
ناشناس
1402/12/12جوی خوشحالم خودت مبلغ شدی ولی بی لازم به اوکی کردن پرزگیر بود می تونستی فقط اون زن شاغل کنی فدایی